مردی که همه شرورها از او می ترسیدند و همه قاتل ها او را محترم می شمردند، یک روز عاشق شد. وقتی ساکاموتو با آئوی، کارمند فروشگاه رفاه آشنا شد، در نگاه اول عشق بود. و همینطور بازنشسته شد تا اینکه . . .
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران